جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

داستان های زندگی

مخی:

این دختر باوقار و زیبا در یکی از روستاهای شهرکرد کرد زندگی می کرد.به هر دلیل مبهم اهالی این روستا قصد جان مخی را می‌کنند! بارها به قصد مرگ کتکش می‌زنند! زیر آفتاب مستقیم بر روی زمین میخکوبش می کنند! بارها توله هایش را می کشند! و سرآخر که موفق به کشتن مخی نشده بودند تصمیم می‌گیرند مخی را به محل گرگ ها در کوه ببرند و آنجا رها کنند تا گرگ‌ ها او را بدرند! خانم مهربانی مخی را به هر نحو نجات می‌دهد و با سختی بسیار مخی از آن روستا به شهر کرج و پناهگاه صبا منتقل می‌شود تا الباقی عمرش را در آرامش زندگی کند.مخی یک سگ بسیار مهربان و باهوش است.

پانی :

دختری زیبا و مهربان که توسط فردی در تولگی خریداری شده بود و بعد از مدتی مورد بی مهری قرار گرفت و او را به پناهگاه صبا تحویل دادند.
پانی بسیار خوش شانس بود که توسط یکی از بهترین دوستان ما که بسیار به حیوانات علاقه مند هستند به سرپرستی گرفته شد و سالهاست که در بهترین شرایط زندگی می‌کند

هیرو

پسر مغرور و قوی ، میکس ایرانی ، سن حدود ۵ سال ، عقیم شده ، یک نگهبان واقعی

وفا

پسری از نژاد شیتزو ترییر
سن‌حدود ۵ سال ، عقیم شده
بازیگوش و پر جنب و جوش
اگر مایل به اطلاع از داستان و چگونگی ورود ایلگار به پناهگاه صبا هستید ، هشتگ #وفا_جان_پناه_صبا را در اینستاگرام سرچ کنید

هانا

دختری سفید از نژاد ترییر ، سن حدود ۷ سال
عقیم شده ، مهربان و باهوش
اگر مایل به اطلاع از داستان و چگونگی ورود ایلگار به پناهگاه صبا هستید ، هشتگ #هانا_جان_پناه_صبا را در اینستاگرام سرچ کنید

شدو

هاسکی نر ، سن حدود ۶ سال
عقیم شده ، با هوش و زیرک
اگر مایل به اطلاع از داستان و چگونگی ورود ایلگار به پناهگاه صبا هستید ، هشتگ #شدو_جان_پناه_صبا را در اینستاگرام سرچ کنید

ونوس:

در یک تماس تلفنی از شهر کرج گزارش رویت یک سگ‌ هاسکی را در جلوی خانه ای دادند که نشسته و نفس نفس می زند و از جایش تکان نمی‌خورد!
به سراغش رفتیم . ترسیده بود و اجازه نزدیک شدن نمی داد ، چندین ساعت زمان برد تا ونوس متوجه شد این آدم ها با آنهایی که با آن حال روز رهایش کردند و آنهایی که در کوچه و خیابان کتکش زدند فرق دارند.در حین انتقال به ماشین متوجه تورم شدید در ناحیه دهان و گردن ونوس شدیم.خلاصه آنکه یکی از غدد بزاقی ونوس متورم شده بود ، کم خونی شدید و عفونت گوش میانی داشت و پوست و استخوانی بیش نبود.ماه ها تیم پناهگاه صبا زحمت کشید تا تمام این مشکلات حل شد و ونوس شد ستاره ای زیبا در دل جان پناه صبا.

ایلگار:

صدای تلفن آمد و خانمی پشت خط با نگرانی از حضور یک سگ به شدت بیمار و زخمی در گوشه ی یکی از ایستگاه های متروی کرج خبر می‌دادند!
به سراغش رفتیم و دیدیم او هم یک هاسکی گلد است که به دلیل بیماری پوستی رها شده و آنقدر در گرما مانده و بدنش را به دلیل بیماری جرب خارانده که پوستش تکه تکه شده! ایلگار دچار کم خونی و ضعف شدید بود.خیلی برایش زحمت کشیدیم تا چنین ماهی از آن همه درد و بیماری سربلند و شد ماه زیبای ما.

هاچیکو:

در یک‌ تماس تلفنی از کرج ، گزارش رویت یک‌ سگ هاسکی با گردن زخمی که زخم به شدت عفونت کرده و پر از کرم شده را دادند.
به سراغش رفتیم و صحنه ای که دیدیم بسیار غم انگیر بود.
کرم ها فاصله ی چندانی تا رسیدن به مغز هاچیکو را نداشتند! با زحمت بسیار زیاد طی چند ساعت در چند روز زخم پشت سر از کرم و آلودگی خالی شد و بعد از مدت ها رسیدگی و مصرف دارو در نهایت هاچیکو سلامتی خودش را به دست آورد.هاچیکو یک هاسکی مهربان و شیرین است که چون زخمی بود توسط صاحب بی رحمش رها شده  اما شانس این را داشت که به زندگی برگردد.

اُکتای:
او پسری بسیار قوی و یک‌ نگهبان واقعی و همه فن حریف بود که در یکی از شهرهای استان اصفهان زندگی می‌کرد.
دست اُکتای بر اثر حادثه ای زخمی می‌شود و به شدت آسیب می بیند و صاحب نامهربانش با این وضعیت او را رها می‌کند!
هر روز وضعیت دست اُکتای بدتر میشد تا خانمی حیوان دوست او را می بینند و پس از ارتباط و هماهنگی با پناهگاه و شرح وضعیت او، این شیر پسر به کرج و جان پناه صبا منتقل می‌شود.
عمل بسیار سخت و سنگین و روزهای نقاحت طولانی را اُکتای پشت سر گذاشت تا سلامتی اش را به دست آورد .اُکتای یک سگ نگهبان واقعی و دوستی بسیار باوفاست.

دینگو:
روزهای اول فروردین بود. از طریق دوربین های پناهگاه متوجه حضور یک سگ سفید بسیار کوچک جلوی درب پناهگاه شدیم! به قدری زیبا و شیرین بود که حد و حساب ندارد.
او را از مادر جدا کرده و در چسنی که می بایست هنوز شیر بخورد ، بی مادر جلوی درب پناهگاه رهایش کردند!
سریعا بعد از یک چکاب واکسیناسیون برای دینگو انجام شد و او سازنده ی یکی از شیرین ترین لحظات در جان پناه صبا بوده و هست.

باران:
سگ کوچکی که با تنی بیمار و دهانی که با چسب چندین دور بسته شده بود در گوشه ای از پیاده روهای مهرشهر کرج پیدا شده بود.
او با ضعف شدید و قلبی شکسته و حالت افسردگی بسیار شدید به جان پناه صبا آمد.
مشکلات جسمی اش با خوردن غذاهای مقوی و مکمل ها برطرف شد اما ماه ها زمان برد تا دل شکسته اش و چشمان پر از اندوهش شکل دیگری به خود بگیرد!
اما حالا باران از بازیگوش ترین دخترهای پناهگاه صباست.

آریا:
در اینستاگرام شاهد گزارش یک سگ جهت امداد در یکی از شهرهای شمالی کشور شدیم. به قدری وضعیت پوستی اسفباری داشت که نمیشد به حالش گریه نکرد!
پوست زخمی ، خشک و دهیتدرانه! ضعف شدید و یک پوستی که بر استخوان جا مانده بود و کم خونی شدید از عمده مشکلات آریا بود.
آریا با هماهنگی به جان پناه صبا آمد و ماه های طولانی برایش زحمت کشیدیم تا نتیجه شد این مرد زیبای سیاه چرده.

آیلین:
او را با ماشین زیر گرفته و فرار کرده بودند!
دست آیلین هفته ها شکسته و آویزان بود با دردی وحشتناک که آیلین راهی جز تحملش نداشت!
با ما تماس گرفتند و برای امداد آیلین رفتیم و او را به پناهگاه آوردیم.
دست آیلین جراحی سنگینی داشت اما خداروشکر دستش را حفظ کردیم و از خطر قطع شدن دست نجات پیدا کرد.آیلین از مهربان ترین و وابسته ترین سگ ها به ما در پناهگاه است.به واقع که او چون نامش همانند ماه است.